فرابینش

فرابینش

امام علی (ع):زکات دانش،آموختن به کسانی است که شایسته ی آنند.



روزی موسی به پیشگاه خداوند عرضه داشت: خدایا امروز من را به برخی اسرار و امور نهفته آگاه کن!

خداوند خطاب به او فرمود: به کنار چشمه برو،خود را در میان گیاهان مخفی کن و نگاه کن چه حوادثی در آنجا رخ می دهد!

موسی این کار را کرد و به نظاره ی چشمه پرداخت.در همان لحظه سواری به کنار آب آمد ،لباس خود را در آورد و آب تنی کرد و سپس لباس بر تن کرد و رفت.اما کیسه ی پول های خود را جا گذاشت.

کودکی کنار چشمه آمد و کیسه ی پول را برداشت و رفت.موسی شاهد بود که در همان لحظه کوری به کنار چشمه آمد و آنجا نشست.در همین لحظه سوار به دنبال کیسه ی خود بازگشت و چون کیسه را نیافت،از کور پرسید:آیا تو کیسه ی پول مرا ندیدی؟

کور که از هیچ چیز اطلاع نداشت ،اظهار بی خبری کرد.

سوار،باچند ضربه،کور را از پا در آورد و او را کشت و گریخت.

موسی بعد از این واقعه عرض کرد: خدایا!این چه حادثه ای بود که به من نشان دادی؟حکمت هرچی بود این گونه بود که فرد بی گناه کشته شد!!!

خداوند فرمود:ای موسی!پدر این کودک مدت ها نزد مرد اسب سوار، کار کرده بود و دقیقا آنچه در کیسه بود،حق او بود که مرد اسب سوار از پرداخت آن خودداری کرده بود.اینک کودک وارث پدر است که از این راه به حق خود رسید.اما آن کور که تو دیدی در جوانی پدر آن سوار کار را به قتل رسانده بود و اکنون با حکمت و عدالت به سزای عمل خود رسید

نتیجه گیری:هر کاری که در این جهان انجام بشه چه خوب چه بد نتیجه ی آن را چه زود چه دیر خواهیم گرفت پس از این حکایت زیبا می فهمیم خداوند چقدر توانا و داناست پس از دانایی او شک نداشته باشیم چون تنها اوست که می داند و چه می گذرد.

روش مطالعه SQ3R

dr.abs · 16:47 1402/06/22

بهترین روش درس خوندن و مطالعه مِتُد SQ3R هست


این تکنیک ۵ تا مرحله داره که سریع میرم سراغش

1- قدم اول:پیش مطالعه (survay) 

خُب حالا این یعنی چی؟تو این مرحله باید مبحث مورد نظرت رو روزنامه وار بخونی و ردشی.
درواقع قرار نیست چیزی یاد بگیری.با این کار با موضوع و فضای اصلی درس آشنا میشی و آمادگی ذهنی لازم رو پیدا میکنی.

2- قدم دوم: سوال کردن (questioning) 

وقتی قدم اول رو اجرا کردی ذهنت یه بستر مناسب واسه دونستن چیزای جدید ایجاد کرده.اینجاست که باید از اون مبحث سوال طرح کنی و هر چیزی که تو ذهنت ابهام ایجاد کرده رو به شکل سوال مطرح کنی.و حین مطالعه اصلی یا سر کلاس دنبال جواب باشی.این کار باعث میشه تمرکز و دقتت تو مطالعه اصلی دو چندان شه.

3 - قدم سوم:مطالعه دقیق(read) 

تو این مرحله با تمرکز بالا و با هدف یادگیری کامل، مبحث مورد نظر رو مطالعه کن. متن کتاب و جزوه ها رو بخون و تمریناشو حل کن هم چنین در حین کار نکات مهم رو یادداشت کن

4- قدم چهارم: یادآوری(recall) 

اینجا باید مطالبی که در مرحله قبل خوندی رو به زبون خودت و طوری که واست قابل فهم باشه برای خودت یا یه دوست یا همکلاسی بازگو کنی و توضیح بدی و خلاصه مطالبی که یادته رو تو یه برگه بنویسی

5- قدم پنجم:مرور (review)

با اجرای این مرحله از فراموش شدن مطالبی که یاد گرفتی جلوگیری میشه مغز انسان یه قانونی داره که میگه: یا از اطلاعات استفاده کن یا بریزشون دور و به خاطر همین قانون این مرحله اهمیت زیادی داره. مرورت رو باید آخر همون روز انجام بدی و آخر هفته و آخر ماه تکرار کنی.این مرور میتونه شامل بازخوانی خلاصه نویسی ها یا زدن تست و بررسیشون باشه.

چند نکته...

dr.abs · 01:16 1402/06/07

3 چیز که جسم را بیمار میکند :

1) زیاد حرف زدن

2) زیاد خوابیدن

3) زیاد خوردن

4 چیز که جسم را نابود میکند :

1) غم

2) ناراحتی

3) گرسنگی

4) شب بیداری

4 چیز که صورت را نورانی میکند :

1) تقوا

2) وفا

3) بخشندگی

4) جوانمردی

و 3 چیز که رزق و روزی را زیاد میکند :

️1) سعی و تلاش

️2) خوش حساب

️3) کمک به نیازمندان

و 4 چیز که رزق و روزی را کم میکند :

1) خواب صبح

2) حرص و طمع

3) تنبلی

4) خیانت


 

 

1- به جمع‌های ساده نپیوندید، رشد نخواهید کرد، جایی بروید که انتظارات و خواست‌های عملکردی بالا است.

2- چالش رهبری در این است که قوی باشی، اما نه گستاخ، مهربان باشی، اما نه ضعیف، جسور باشی، اما نه موجب آزار دیگران، متفکر باشی، اما نه تنبل، افتاده باشی، اما نه کمرو ،سربلند باشی، اما نه مغرور، شوخ طبع باشی اما نه بدون ملاحظه.

3- بر هر حال باید رنج یکی از این دو را تحمل کنیم: درد منظم بودن یا درد تاسف.

4- روزها گران قیمت هستند. زمانیکه یک روز را خرج می‌کنید، یک روز کمتر برای خرج کردن دارید. پس مطمئن شوید که روزهایتان را به درستی خرج می‌کنید.

5- انضباط پل بین اهداف و دستاوردها هستند.

6- اگر تمایل به ریسک های غیر متعارف ندارید، مجبور خواهید بود با متعارفها کنار بیاید.

7- انگیزه چیزی است که به شما قدرت شروع را می‌دهد، عادت چیزی است که شما را در راه نگه می‌دارد.

8- موفقیت چیزی جز تمرین روزمره چند نظم ساده نیست.

9- آرزو نکن شرایط ساده تر بود، آرزو کن تو قوی تر بودی. آرزوی مشکلات کمتر نکن، آرزو کن مهارت‌های بیشتری داشتی. آرزوی چالش های کمتر نکن، آرزو كن دانایی بیشتر را.

10- یاد بگیرید با چیزی که دارید خوشحال باشید و همزمان به دنبال تمام چیزهایی که می‌خواهید بروید.


 

این متن توسط یک خانم نویسنده بازنشسته نوشته شده که احساسش را زمان انتقال به خانه سالمندان به نگارش در آورده است:

*دارم به خانه سالمندان میروم،مجبورم.*

وقتی زندگی به نقطه ای میرسد که دیگر قادر به حمایت از خودت نیستی، بچه هایت به نگهداری از فرزندان خودشان مشغول اند و نمی توانند ازتو نگهداری کنند،
این تنها راه باقی‌مانده است.

خانه سالمندان شرایط خوبی دارد: اتاقی ساده، همه نوع وسایل سرگرمی، غذای خوشمزه، خدمات هم خوب است.
فضا هم بسیار زیباست اما قیمتش ارزان نیست.
حقوق بازنشستگی من به سختی می تواند این هزینه را پوشش دهد.

البته اگر خانه ی خودم را بفروشم به راحتی از پس هزینه اش برمی آیم.

می توانم در بازنشستگی خرجش کنم؛ تازه ارث خوبی هم برای پسرم بگذارم.

پسرم میگوید : «پول ها و اموالت باید به خودت لذت بدهد. ناراحتِ ما نباش.»

حالا من باید برای رفتن به خانه سالمندان آماده شوم.
به هم ریختن خانه خیلی چیزها را دربرمی گیرد:

1. جعبه ها، چمدان ها، کابینت و کشوها که پر از لوازم زندگی است، لباس ها و لوازم خواب برای تمام فصول.

2. از جمع کردن خوشم می آمد.کلکسیون تمبر، ده ها نوع قوری دارم. کلکسیون های کوچک زیاد، مثل گردنبندهایی از سنگ کهربا و چوب گردو و از این قبیل.

3. عاشق کتابم. کتابخانه‌ام پر از کتاب است. انواع شیشه بطری مرغوب خارجی.از هر نوع وسایل آشپزخونه چند ست دارم.

4. دیگ و قابلمه و بشقاب و هر چه که می شود دریک آشپزخانه پر تصور کرد.ده ها آلبوم پر از عکس و...

به خانه پر از لوازم نگاه می‌کنم و نگران می شوم.

خانه سالمندان تنها یک اتاق با یک کابینت، یک میز، یک تخت، یک کاناپه، یک یخچال، یک تلویزیون، یک گاز و ماشین لباسشویی دارد.

دیگر جایی برای آن همه وسایلی که یک عمر جمع کرده ام ندارد.

یک لحظه فکر می کنم مالی که جمع کرده ام، دیگر متعلق به من نیست.
در واقع این مال متعلق به دنیاست.

به این ها نگاه می کنم، با آن ها بازی می کنم، از آن ها استفاده می کنم، ولی نمی توانم آن ها را با خودم به خانه سالمندان ببرم.

می خواهم همه اموالم را ببخشم، ولی نمی توانم؛ هضمش برایم  مشکل است.
از طرفی بچه ها و نوه هایم برای کارهایم و این همه چیز جمع آوری شده ارزش آنچنانی قائل نیستند.
به راحتی می توانم تصور کنم که آن ها با این همه چیزی که با سختی جمع کرده ام، چطور برخورد می کنند:

همه لباس ها و پوشاک گران قیمت دور ریخته می شود. عکس های با ارزش نابود می شود، کتاب ها، فله‌ای فروخته می شود.
کلکسیون هایم چه ؟؟!!!!
مبلمان هم با قیمتی بسیار کم فروخته می شود.

از بین کوه لباسی که جمع کرده بودم، چند تکه برداشتم، چند تا وسیله آشپزخانه، چند تا از کتاب های مورد علاقه‌ام و چند تا قوری چای.
کارت شناسایی و شهروندی، بیمه، سند خانه و البته کارت بانکی، تمام.

این همه متعلقات من است. میروم و با همسایه‌ها، خداحافظی می‌کنم....

سه بار سرم را به طرف درب خانه خم می کنم و آن را به دنیا می سپارم.

*بله در زندگی، شما روی یک تخت می خوابید و در یک اتاق زندگی می کنید بقیه اش برای تماشا و بازی است.*

بالاخره مردم بعد از یک عمر زندگی می فهمند:
ما واقعا چیز زیادی نیاز نداریم.

1. دور خودتان را برای خوشحال شدن، خیلی شلوغ نکنید.

2. رقابت برای شهرت و ثروت خنده دار است.

3. زندگی بیشتر از یک تختخواب نیست.

4. افسوس که هر چه برده ایم، باختنی است.

5. برداشته ها، تمام گذاشتنی است.

پس در لحظه و حال زندگی کنید.

زیاد در گیر تجملات، خانه، ماشین و.... نباشید.

در یک کلام انبار دار نباشید.

سبک بال باشید، از زندگی لذت ببرید، خوب باشید، با خودتان،  با دیگران، با همه.

خوب بخورید ، خوب بپوشید ، خوب سفر کنید ، زندگی را زیاد سخت نگیرید

توصیه میکنم حتما بخونید ، این برای همه ما هست ، امروز پدر و مادران ما ، فردا نوبت خود ماست !

 

  • بیشترین ضربه هارا خوبترین آدمها میخورند ؛ برای خوبی هایتان حد تعیین کنید و هر کس را به اندازه لیاقتش بها دهید نه به اندازه مرامتان ... 
  • زندگی کردن با مردم این دنیا همچون دویدن در گله اسب است !
  • تا میتازی با تو میتازند ؛ 
  • زمین که خوردی ؛ آنهایی که جلوتر بودند ؛ هرگز برای تو به عقب باز نمیگردند ! و آنهایی که عقب بودند ؛ به داغ روزهایی که میتاختی تو را لگد مال خواهند کرد !
  • در عجبم از مردمی که بدنبال دنيايی هستند که روز به روز از آن دورتر ميشوند و غافلند از آخرتی که روز به روز به آن نزديکتر ميشوند...

نهج البلاغه ص56خ۴۳


 

آیا می دانید ؟!

dr.abs · 13:50 1402/03/11

 

 

آیا میدانید⁉️

دود اسپند سریع جذب مغز

میشود و آنرا گرم میکند.

آیا میدانید⁉️

نوشیدن شیر فقط با عسل و

خرما توصیه می گردد در غیر

اینصورت باعث سردی تن می شود.

آیا میدانید ⁉️

عطسه عروق را منبسط میکند

عروق ریز مغز را باز میکند.

آیا میدانید ⁉️

بی حسی های دندانپزشکی

باعث سردی تن میگردد و

موهای صورت را سفید میکند 

برای رفع این مشکل اگر همان

لحظه نمک روی آن قرار دهید سردی را از بین میبرد.

آیا میدانید ⁉️

بهترین رقیب حجامت پیاده روی است.

آیا میدانید ⁉️

غذاهای سرد پوکی استخوان

می آورد ومی توان کلسیم لبنیات را از انجیر وبادام درختی که گرم هستند تامین کرد.

آیا میدانید ⁉️

گشنیز بیش از حد غم زاست «بخاطر سردی».

آیا میدانید ⁉️

سوپ گندم بهترین خونساز است وبرای همه مزاجها خوب است.

آیا میدانید ⁉️

انواع ویتامین ب 12در نان جو وجود دارد که باعث میشود

موهای سر سفید نشود.

آیا میدانید ⁉️

خوردن آب یخ و آب بین غذا

اصلی ترین عامل در بروز مشکلات کبدی از جمله کبد چرب است.

آیا میدانید ⁉️

قارچ بسیار سرد است و استمرارش بدن را سرد میکند.

آیا میدانید ⁉️

ملاک تشخیص چاقی اندازه

گیری مچ دست است که اگر مچ کوچک بود تن چاق بود شخص اضافه وزن دارد که

باید ناهار رااز وعده های غذایی اش حذف کند.

آیا میدانید ⁉️

تمایل به بوهای بد مانند بوی

بنزین وگازوئیل و....به دلیل

سودای زیاد مغز است.

آیا میدانید ⁉️

غذاهای سرد چاق کننده و غذاهای گرم لاغر کننده است.

آیا میدانید ⁉️

هرچه قدر رطوبت معده بیشتر

باشد اشتها بیشتر میشود .

آیا میدانید ⁉️

زیره برای لاغر ی خوب است

اما باعث چین و چروک میگردد.

آیا میدانید ⁉️

موقع درد عسل بخورید

زمانیکه عسل خوردید

عسل خودش را به موضع درد

می کشاند ،همانطور که آهن ربا

به سمت آهن میرود «سرعت

اثر دارو را افزایش میدهد»    

آیا میدانید ⁉️

10عدد بادام به اندازه 5پرس 

چلو کباب ارزش غذایی دارد.

   

آیا میدانید ⁉️

چربی دنبه گوسفند هرچه

قدر وارد بدن شود به همان

اندازه بیماری از بدن خارج

می شود .

سندروم اردک چیست؟

dr.abs · 16:32 1402/03/08

اصطلاح سندروم اردک توسط پژوهشگران دانشگاه استنفورد بعد از بررسی پست‌های مجازی چند فرد که خودکشی کرده بودند ابداع شد.

اگر به شنا کردن اردک در آب توجه کنیم ما تنها قسمتی از بدن او را می‌بینیم که به آرامی بر روی آب در حال حرکت است، درحالی‌که متوجه تقلای این اردک که با تلاش پاهای خود را تکان می‌دهد تا حرکت کند، نمی‌شویم.

افردای هم که خودکشی کرده بودند تصاویری شاد یا نقل‌قول‌هایی امیدبخش از خود منتشر کرده بودند که به ظاهر نشان می‌داد آنان بسیار شاد و خوشبخت هستند، در صورتی که خارج از شبکه‌های مجازی و در دنیای واقعی با مشکلات روحی زیاد دست‌وپنجه نرم می‌کردند.

در واقع مبتلایان به «سندرم اردک» کسانی هستند که تلاش می‌کنند همواره تصویری شاد و خوشبخت از خود در فضای مجازی نشان دهند در صورتی که در دنیای واقعی با مشکلات زیادی مواجه هستند.

اگر کمی به فضای مجازی دقت کنید متوجه می‌شوید که متاسفانه افراد زیادی در آن مبتلا به سندروم اردک هستند که به صورت افراطی سعی در شاد نشان دادن خودشان و عکس یا فیلم گذاشتن از خوشگذرانی‌هایشان هستند و این تصویری دور از واقعیت را به افراد نشان می‌دهد که تبعات روانی و اجتماعی منفی برای جامعه به همراه دارد.


شما چه راهکار هایی برای رهاشدن ازاین سندروم پیشنهاد می کنید؟

هفت بهشت زندگی!

dr.abs · 13:13 1402/02/29

بهشت اول:
آغوش مادریست که با تمام وجود ، بغلت کرد و شیرت داد

بهشت دوم:
دستان پدریست که برای راه رفتنت ، با تو کودکی کرد

بهشت سوم:
خواهر یا برادریست که برای ندیدن اشکهایت ، تمام اسباب بازیهایش را به تو داد

بهشت چهارم:
معلمی بود که برای دانستنت با تمام بزرگیش هم سن تو شد تا یاد بگیری

بهشت پنجم:
دوستی ست که روز ازدواجت در آغوشت کشید و چنان در آغوشش فشرد که انگار آخرین روز زندگیش را تجربه میکند
بهشت ششم:
همسرتوست که باتمام وجوددرکنار تو معمار زندگی مشترک تان است
گویی دو شاخه از یک ریشه اید
بهشت هفتم :
فرزند توست که خالق زیبایی های آینده است

آری شاید هر کدام از ما تمام هفت بهشت را نداشته باشیم
اما

بهشت همین حوالیست ...
مادرت را بنگر...
پدرت را ببین ..
خواهر یا برادرت را حس کن ..
به معلمت سر بزن...
دوستت را به یاد بیاور...
همسرت را در آغوش بگیر...
فرزندت را ببوس...

یک وقت دیر نشود  برای بهشت رفتنت...
بهشت را با همه قلبت حس کن ،
همین نزدیکیست..

از کجا معلوم ...؟!

dr.abs · 18:42 1402/02/25

روزی اسب پیرمردی فرار کرد، مردم گفتند: چقدر بدشانسی!

پیرمرد گفت: از کجا معلوم!

فردا اسب پیرمرد با چند اسب وحشی برگشت. 

مردم گفتند: چقدر خوش شانسی!

پیرمرد گفت: از کجا معلوم!

پسر پیرمرد از روی یکی از اسبها افتاد و پایش شکست.

مردم گفتند: چقدر بدشانسی!

پیرمرد گفت: از کجا معلوم!

فرداش از شهر آمدند و تمام مردهای جوان را به جنگ بردند به جز پسر پیرمرد که پایش شکسته بود.

مردم گفتند: چقدر خوش شانسی!

پیرمرد گفت: از کجا معلوم!

زندگی پر از خوش شانسی ها و بدشانسی های ظاهری است، شاید بدترین بدشانسی های امروزتان مقدمه خوش شانسی های فردایتان باشد.

از کجا معلوم؟!